{سناریو} [سه پارتی]
P3:
با یه نگاه همه رو از اتاق بیرون کرد
حالا فقط من مونده بودم و خودش
به سمتم برگشت و انگشتش رو روی صورتم گذاشت: ک...کاری که باهات نکرد ستارهِ آسمونِ من؟
از لقبی که بهم داده بود خوشم اومد
ذوقی که داشتم رو سرکوب کردم و با همون حالت جوابشو دادم: نه..کاری نکرد..خوب موقعی اومدی.. ممنونم؛
پوزخند با صدایی زد و دستشو روی موهام کشید: باید بیشتر از این مراقبت میبودم که کار به اینجا نکشه! نتونستم خوب ازت محافظت کنم فرشتهِ من؛ ببخشید الههِ من!
روی دو زانوش نشست و ادامه داد: باید استراحت کنی..تا اون عوضی رو یادت بره..
کنارم نشست و سرمو روی شونش گذاشت
دستمو بین دستش گرفت و انگشت هاش رو بین انگشت هام قفل کرد:ا...ا.ت؛ نمیدونم چطوری بگم.. از اول دوسِت داشتم و دارم..درسته خردت کردم..تخریبت کردم..اذیتت کردم. ولی عاشقت شدم!
نمیخواستم قبول کنم عاشق شدم! کی فکرشو میکنه یه پسر کله شقی مثل من عاشق شه!
من! جئون جونگکوک! یه بد بوی! عاشق بشم؟ غیر ممکن بود برام..
هم باورش غیر ممکن بود..هم شنیدن حرف هاشون..
اما...امروز..نتونستم بزارم. کسی اذیتت کنه! طاقتم تاب اومد.!
حالا.. اگه دوسم نداری هم بهت وقت میدم تا دوسم داشته باشی..چون تا وقتی هستم..نمیتونی برای یکی دیگه باشی..
سرشو روی سرم تکیه وار گذاشت و حرفشو ادامه داد: خلاصه بگم عزیز کردهِ من..جز من کسی حق نداره اذیتت کنه..فقط خودم!
نمیتونم بزارم کسی اذیتت کنه! انگاری قلبم مچاله میشه و بعد آتیش میگیره!
الههِ دریایِ من! دیوانه وار عاشقتم!
عشق؟ کمه..! من میپرستمت تو خدای منی!
صداش رو پایین آورد و کنار گوشم زمزمه کرد: زیبایِ من...عاشقتم!
خبخبخب توتفرنگیز..
یه سه پارتی از کوکی گذاشتم
و حمایت میخوام!
باشه؟
(توت فرنگی..یه چیزی بگم بهت؟ تو هر حالتی هستی من بهت افتخار میکنم و میدونم تو بهترینی!)
گایز..اگه خواستین حرف بزنید بیاد با من درد و دل کنید..
مطمئن باشید شنونده خوبیم..!
با یه نگاه همه رو از اتاق بیرون کرد
حالا فقط من مونده بودم و خودش
به سمتم برگشت و انگشتش رو روی صورتم گذاشت: ک...کاری که باهات نکرد ستارهِ آسمونِ من؟
از لقبی که بهم داده بود خوشم اومد
ذوقی که داشتم رو سرکوب کردم و با همون حالت جوابشو دادم: نه..کاری نکرد..خوب موقعی اومدی.. ممنونم؛
پوزخند با صدایی زد و دستشو روی موهام کشید: باید بیشتر از این مراقبت میبودم که کار به اینجا نکشه! نتونستم خوب ازت محافظت کنم فرشتهِ من؛ ببخشید الههِ من!
روی دو زانوش نشست و ادامه داد: باید استراحت کنی..تا اون عوضی رو یادت بره..
کنارم نشست و سرمو روی شونش گذاشت
دستمو بین دستش گرفت و انگشت هاش رو بین انگشت هام قفل کرد:ا...ا.ت؛ نمیدونم چطوری بگم.. از اول دوسِت داشتم و دارم..درسته خردت کردم..تخریبت کردم..اذیتت کردم. ولی عاشقت شدم!
نمیخواستم قبول کنم عاشق شدم! کی فکرشو میکنه یه پسر کله شقی مثل من عاشق شه!
من! جئون جونگکوک! یه بد بوی! عاشق بشم؟ غیر ممکن بود برام..
هم باورش غیر ممکن بود..هم شنیدن حرف هاشون..
اما...امروز..نتونستم بزارم. کسی اذیتت کنه! طاقتم تاب اومد.!
حالا.. اگه دوسم نداری هم بهت وقت میدم تا دوسم داشته باشی..چون تا وقتی هستم..نمیتونی برای یکی دیگه باشی..
سرشو روی سرم تکیه وار گذاشت و حرفشو ادامه داد: خلاصه بگم عزیز کردهِ من..جز من کسی حق نداره اذیتت کنه..فقط خودم!
نمیتونم بزارم کسی اذیتت کنه! انگاری قلبم مچاله میشه و بعد آتیش میگیره!
الههِ دریایِ من! دیوانه وار عاشقتم!
عشق؟ کمه..! من میپرستمت تو خدای منی!
صداش رو پایین آورد و کنار گوشم زمزمه کرد: زیبایِ من...عاشقتم!
خبخبخب توتفرنگیز..
یه سه پارتی از کوکی گذاشتم
و حمایت میخوام!
باشه؟
(توت فرنگی..یه چیزی بگم بهت؟ تو هر حالتی هستی من بهت افتخار میکنم و میدونم تو بهترینی!)
گایز..اگه خواستین حرف بزنید بیاد با من درد و دل کنید..
مطمئن باشید شنونده خوبیم..!
۲۴.۳k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.